Spiga

انار


اسبی پریشان
سُم هایش را
برزمین داغ می کوبد
بادی از اعماق آتشفشان
درختان، برگ های تب آلود

فواره ای که تا ابد به سوی زمین کمانی شده
اناری روی آب
سرخی تنش راپررنگ می کند.
و ماهی ها...
دسته جمعی؛ حضور این حجم قرمز را
دردنیای صیقلی شان
جشن میگیرند
همه در زیرفیروزه ای
که آرام
به لاجوردی می گراید

اسب همچنان سرگردان
می تازد
زیر نور ماه
نوائی سهمگین، در سکوتی تب دار
و کسی آرام
می آلاید
آیا نیمۀ من است؟

می جویم، سرسختانه
چیزی یا کسی را
گاه می یابم
گاه سرگردان
می ربایدم!
پیدا میشوم دوباره می جویم
و باز همان قصه...

صدای سُم اسب، همواره طنین انداز است
کدامین منزلگاه!
راهی در بی نهایت.

زمین ، داغ
هوا، تب آلود
انار در آب می چرخد
ماهی ها شادی کنان می جهند...
چرا که زیر آب
صدای سم اسب نمی آید؛
زمین زیر آب داغ نیست
هوا کمتر تب آلودست
و فریاد بی صداست

انار در آب
سرخ تر از همیشه.





ف ر|تابستان 2009

0 comments: