یک روز
با نی لبکی
به راه می افتم
ومی نوازم
نوائی به صیقلی آب
و پیش می روم
به سوی دشت خون فام مغرب
آنجا که پرستوبه نقطه مبدل شد
وچشم من تا ابد به آن خیره ماند
یک روز
از سپیدار بلند
بالا خواهم رفت
و به تکه ابری
که از بالاترین شاخه اش عبور می کند
می آویزم
و آنقدر با آن می مانم
تا
یک روز
مرا
ببارد
ف.ر.ا 2009
1 comments:
6:27 PM, August 23, 2009
قشنگ بود، زیاد بهخصوص آنجا که پرستو به نقطه مبدل شد در دشت خونفام غرب
Post a Comment