Spiga

نقاشی و فروهر


اولین تجربه هائی که با رنگ،بوم و سه پایه داشتم با وجودپرستوفروهرآغازشد.حضورش،تحکمش، خنده های بی صدایش و زنانگی بی اندازه و بی زیورش به زودی جزئی جدائی نا پذیراز آتلیه نقاشی کنار زاینده رود شدند. دستهای پرستو ازهمان زمان که طبیعت بیجان را برایمان جا به جا میکرد یا دسته بزرگ و رنگارنگ گلهای وحشی را در کوزۀ سفالی قرار میداد، برایم بسیار پرمعنا بودند. حتی وقتی موضوعی را توضیح میداد از دستانش کمک میگرفت.فرم و حرکت دستهای او ازهمان روزهای اول در ذهنم به یک کلیشه تبدیل شد،کلیشه ای که لزوماً با اثر هنری ارتباطی تنگا تنگ داشت. کلامش تازه و شنیدنی بود و همین مسئله در عین حال که ما را تشنه تر میکرد به دستهای لرزانمان جهت می بخشید. جمله های منحصر به فردش قریب به ۲۰ سال است که هنگام خلق تک تک نقاشی هایم با من است، مثل «فقط نگاه نکن سعی کن رنگها را ببینی» و یا « این گلها بیش از حد گل شده اند.»

آن چنان به او خو گرفته بودیم که روز پایان ترم همه چشم گریان داشتیم. آن زمان گاهی از دو پسرکش میگفت و عکسشان را نشانمان میداد با کنجکاوی می پرسیدم مدتی که درتهران نیستید آنها با که میمانند؟ و او با حالتی که گویا میخواهد ازقدیسه ای واقعی صحبت کند چشمانش را به سقف میدوخت و می گفت: با مادرم، فرشته نجاتم، اوست که همیشه به دادم می رسد. آنچه مسلم بود اینکه رابطۀ او و پروانه فروهر رابطه ایست بس عمیق و صمیمانه. امروز در آستانۀ دهمین سالگرد پرپر شدن فرشته نجات او به همراه پدر بزرگوارش، پرستوی مهربان را می بینم که سیاهپوش با چهرۀ برغم نشسته چنان درسوگ آنها سخن میگوید گوئی درتمام این ده سال سر سوزنی از سوزش قلب داغ دیده اش کاسته نشده است و با همان صدای محکم وپرصلابتش، غمگنانه داد سخن سر میدهد، حال بعد از گذشت سالیان باز او می بینم. چشمها همان چشمهاست ولی سایه ی غمی سنگین روی آنها را پوشانده وقتی دستهایش را به حالت تمرکزجلوی صورتش می آورد باز همان کلیشه قدیمی در ذهنم جان می گیرد، دستهائی که روزی نقاشی ها یمان را با حرکاتش در فضا نقد و بررسی میکرد اکنون در حسرت به آغوش کشیدن بزرگان ازدست رفته اش گوئی بی جهت و سرگردانند. سخنانش، ظلمی که در حق او و سایربازماندگان فروهرها شده و درد سنگینی که بر دوش میکشد، همه و همه قلبم را فشرد.باز تاب این درد سنگین در آثار هنری پرستو آشکار است. آثارش به اندازۀ صدها کتاب حرف در بر دارد و من هر کدام را یک اثر هنری سهمگین می نامم پرستو فروهر یادگار این دو آزادۀ شادروان دردادخواهی از قتل های زنجیره ای همچنان پا بر جاست و به گفته ی خود او برای بر پائی مراسم بزرگداشت پیوسته پا فشاری خواهد کرد. کوچه مرادزاده و خانۀ پدری او آذر ماه هر سال با نور شمع مزین خواهد شد


.http://video.google.fr/videoplay?docid=-474604886667294885 bakhshe awal (paris)
بزرگداشت فروهرها و دادخواهی قتل ها را در لینک بالا ببینید

0 comments: