سکوت، دسته گلی بود                         پرندهی باد، یداله رویائی .
ميان حنجرهی من 
ترانهی ساحل 
نسيم بوسهی من بود و پلک باز تو بود.
بر آب ها پرندهی باد،
ميان لانهی صدها صدا پريشان بود.
بر آب ها ،
پرنده  بی طاقت بود.
صدای تندر خيس،
و نور، نورِ ترِ آذرخش،
در آب، آيينه ای ساخت
که قاب روشنی از شعله های دريا داشت.
نسيم بوسه و 
              پلک تو و
شدند آتش و دود
ميان حنجرهی من،
سکوت، دسته گلی بود
11 years ago
 
 Posts
Posts
 
 
0 comments:
Post a Comment