Spiga

THE walkway


5 comments:

  Mitra

12:43 AM, November 20, 2009

چه عكسِ قشنگی، آرامش را می‌شه حس كرد،و گل‌های زيبای كاغذی كه روی زمين ريخته منو يادِ زادگاهم انداخت

  Mitra

1:44 AM, November 20, 2009

وای فرانك چقدر آوازی كه گذاشتی برای اين تصوير قشنگه نمی‌دونی چقدر به حال و هوای من نزديكه و اين روزها نياز به همدردی دارم نياز به درك شدن نياز به حقيقتِ پاك و ناب، نياز به روحی كه حساب وكتاب در درونش نكنه و فقط اشك می ريزم و فكر می‌كنم نبايد توی اين دنيا بمونم

  Faranak

1:24 PM, November 20, 2009

for mitra:
پرده را برداريم :
بگذاريم كه احساس هوايي بخورد.
بگذاريم بلوغ ، زير هر بوته كه مي خواهد بيتوته كند.
بگذاريم غريزه پي بازي برود.
كفش ها را بكند، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد.
بگذاريم كه تنهايي آواز بخواند.
چيز بنويسد.
به خيابان برود.

sohrab sepehri

  آگالیلیان

7:31 AM, November 21, 2009

از موسیقی لذت بردم ممنون.
All that u know, u lost that feeling ...
اون گیاه گوشه سمت چپ رو خیلی دوست دارم:)

  Faranak

9:08 AM, November 21, 2009

آگالیلیان، خوشحالم که دوست داشتی.اینجا قسمتی از باغچه کوچک منه که روزها توش گم میشم و پیدا میشم